جدول جو
جدول جو

معنی مؤید شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مؤید شدن(شی شَ بَ تَ)
مورد تأیید آسمانی قرارگرفتن. از سوی خدا تأیید و حمایت شدن:
کسی کآمد در این خلوت به یکرنگی مؤید شد
چه پیر عابد زاهد چه رند مست دیوانه.
سعدی.
و رجوع به مؤید شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ دی دَ)
متولد شدن و زاییده شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ دَ)
زیاد شدن. افزون شدن. بسیار شدن. اضافه شدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(صَ زَ دَ)
چون مو شدن. سخت نزار و لاغر گردیدن. چون موی لاغر و باریک گشتن. (از یادداشت مؤلف) :
بر هر سر موی من غمت راست مصاف
مویی شده ام به وصف تو موی شکاف.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
پایبند شدن، در بند افتادن دربندشدن، علاقه مند بچیزی شدن، مبادی آداب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
اضافه شدن، افزون شدن، زیاد شدن
متضاد: کاهش یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گرفتار شدن، دربند شدن، درقید ماندن، وابسته شدن، پای بند شدن، متعهد شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد